سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پـــرواز بــه یــجــای دیــگــه

خب بالاخره روزی که ماه ها منتظرش بودم از راه رسید روزی که

قرار بود تکلیف منو تو معلوم شه؛تو خیالم رویا ها ســــاخته بودم

که بعد از فردا دیگه مال من میشی؛چون همه و همه ولم کرده 

بودن خیالم مطمئن بود که برمیگردی چون خونواده هامون هـــم 

راضی بودن ولی اصلا انتظار نداشتم خودتو قبول نکنی و بــــگی

بمیرمم برنمیگردم،در حالی که میدونم که بازم دوسم داری...

بیخیال،به قول تو دیگه خاطراتمون رو نبش قبر نکنیم؛ ولی بـعد

از 17 ماه شناختنت با جرات میگم که هنوزم دوســــم داری...

ولی بیخیال همه چی تموم شد.برو پی سرنوشتت و منم میرم 

سراغ نفرین هایی که پارسال برام کردی؛ خوشیه تو خوشیه

منه پس ســـعی کــن خوش باشی؛از فردا دیگه غریــــبـه ایم...

 سخت ترین واژه ای که تــو این 17 ماه میتونم بهت بگم اینه:

عشقم خوشبخت شی...{#emotions_dlg.109}


هنوزم اشکام آبیه

 

اشک تو چشامه قلم گریه کن
ببین من هر چند بدم خِـیـله خُب
اما بدون که دســــــتام غیر تو
هیچکسی رو نداره اینم هدیه شد
از طرف دنیا با میل خود نگرفتمش منم عین تو
کسی رو ندارم تو به رازم محرمی
میگم تا بنویسی تا باشه بازم مرهمی
من اگه می نـــویسم چون چیزی تو دل دارم
واسه تفریح نیست چیزی تو دل دارم
اینو درست میگن که عقل به چشمه
بذار بهت نشون بدم یه چشمه
من آدم شادی نیستم واسه همین
همین غم توی چشمام داره کمین
پس همین شده دلیل بر اینکه
همه برداشت بد دارن از من
شادم که باشم رگه ی تلخی دارم
مریض نیستم بیماری قلبی دارم (بیماری روحی)
میگم من این بارم من همونیم که بغض تو گلوم میشکنم
صداشو همه آدمای پهلوم میشنون
من از بچگی بزرگ شدم با یه عقده
پس نپرس چرا وحشیم چون که
بعضی وقتا یه حس به من میگه
توی وجودت عشق داره کم میشه
منو بچگیام آدم حساب نمیکردن
مسخره کردن نظاره میکردن
بزرگتر که شدم دیدم دیگه وقتشه که یه کمی از کینه های دلم کم بشه
تلافیشو در آوردم سر دشمنام چیزایی به چشم دیدم رفاقت کشت منو
دیگه عقده داره لبریز میشه واسه خالی کردنش دســــــتام تمرین دیده
من تنها نیستم خیلیا مثل منن حرف من میمونه واسشون مثل مدد
من مریض نیستم یه کم عقده دارم
نوازش دل همسانو به عهده دارم
هنوزم که هنوزه اشکام آبی ان
دو تا چشمو نبین اشعار کافی ان
اون منم که بغض تو گلوم میشکنه
فقط تو نیستی خدا هم اینو میشنوه

 

بعد از تو توی شبام چیزی جز غم نیس


shayan17{#emotions_dlg.160}


نوشته شده در یکشنبه 92/3/19ساعت 2:6 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

تقدیم به تک تکِ هـم ریشه های خودم که ریشه پـوسوندن...

(تا آخرش بخونین حیفه)مدرک داشتن


مرا فریاد کن

 

اشــــک رازیـست...لـبخند رازیسـت...
عشـــق رازیست... اشـکِ آن شب... لـبخندِ عشق آن روز...
قــصّه نیستم که بگویی؛نـــغمه نیستم که بخوانی...
صـــدا نیستم که بشنوی؛یا چیزی چنان که ببینی...
یا چیزی چنان که بدانی... من دردِ مشـــترکم مرا فریاد کن...
درخت با جنگل سخن می گوید؛علف با صحرا؛ستاره با کهکشان...
و من با تو سخن می گویم... نامَت را به من بگو...
دستت را به من بده؛حرفت را به من بگو...
من ریشه های تو را دریافته ام؛با لبانت برای همه سخن گفته ام...
و دستانت با دستان من آشناست...
درخلوتِ روشن با تو گریسته ام... برای خاطرِ زندگان...
و در گورستانی تاریک با تو خوانده ام زیبا ترینِ سرود هارا...
زیرا که مردگانِ این سال،عاشق ترینه زندگان بودند...
دستت را به من بده؛زیرا دستای تو با من آشناست...
ای دیر یافته ،با تو سخن می گویم...
بِـسانِ ابر با طوفان؛بِسانِ علف که با صحرا؛بِسانِ باران که با دریا...
بــِـسانِ پرنده که با بهار ؛ بـِـسانِ درخت که با جنگل ؛سخن میگویم...
زیرا که ریشه های تو را دریافته ام...
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست...
مـــــرا فـــــــــــریـــاد کــــنگل تقدیم شما

 

مرا فریاد کن

 

shayan17 گل تقدیم شما

نایت اسکین

 


نوشته شده در دوشنبه 92/2/23ساعت 7:16 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

عاشق کرد و رفت

 

خانه ای ویرانه از ویرانه ام

من حقیقت نیستم افسانه ام

گرچه سوزد پروری پروانه ام

فاحش میگویم که من دیوانه امیعنی چی؟

تا به کی آخر چنین دیوانگی

پیلـــگی بهتر ازین پروانگی

گفتمش آرامه جانی...گفت نه

گفتمش شیرین زبانی...گفت نه

گفتمش نامهربانی...گفت نه

میشود یک شب بمانی...گفت نه

دل شبی دور از خیالش سر نکرد

گفتمش...افسوس ؛ او باور نکرد

خود نمیدانم خدایا چیستم

یک نفر با من بگوید کیستم

بس کشیدم آه از دل بردنش

آه اگر آهم بگیرد دامنش...

با تمام بی کسی ها ساختم

وای بر من ؛ساده بودم...باختم

گریه کردن تا سحر کار من است

شاهد من چشم بیمار من است...

یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت

بغض تلخی در گلویم کرد و رفت

یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت

من جوان بودم...پیرم کرد و رفتیعنی چی؟

 

باز هم خدا هست...

نایت اسکین


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/12ساعت 12:32 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

خودت بساز خودتو

 

این پستم سمت و جهت خاصی نداره؛فقط و فقط هدفم

ازین پست اینه: خود شناسی برای خدا شناســـــــــی

البته کمی بــــــــــوقی هستش ولی منظورم از بوقــــی

نوشتن،سبز و آبی و هزار رنگ کوفتیه دیگه نیس؛فقط از

این پست هدفم اینه که آدم باید از قفسه هوس و نفس

و تن خودش رها بشه بعــــــــــد به رهایی های بزرگتر 

فک کنه؛عزیزه من وقتی تو توی خودت اسیری؛ پس رهایی

از زنجیره دیگران هم فرقی به حال تو نداره؛ اول خودتو

بساز بعدش جامعه ت رو؛اگه هزار سال دم از آزادیه جامعه

بزنی ولی خودت گرفتاره هوسای خودت بشی پشیزی

ارزش نداره و میشی عالم بی عمل مثل بــــــــعـــــضـــــــیا... اصلا!

 

 

 

به چی اعتقاد داری ؟ به عشق یا نفرت ؟ / به چی اعتقاد داری ؟ به علم یا ثروت ؟

به عشق های قدیمیو کینه های نو / به جیب های خالی یا سینه های پر

به چی اعتقاد داری ؟ به قطره های بارون ؟ / یا شاید حتی به سکوت لحظه های آروم

به خنده های یه بچه ی کوچیک / یا به گریه های یه مرد تو خنده ی روتین

به زندگیه خوب توی لحظه های الان / یا به کشتنه مردم توی غزه یا که عراق

به هوس های کثیف با نصیحت پیرا / به شعار های سفید یا حقیقت سیاه

به چی اعتقاد داری ؟ به نوح یا که مسیح ؟ / به علی حسن حسین یا که 9 تای بعدی

به قناری تو قفس یا کلاغای آزاد / به خوندن درس یا پول توی بازار

هان ؟ یه چیزی بوده توی ماها / از بچگی یه چیزی مونده تو نگاها

یه چیزی که دستو پای مارو بسته / اون سُنّـته که هنوز روبه روی ماهاست

تورو به هرچی اعتقاد داری / تورو به هرکی که بهش اعتماد داری

قسم ، ناراحت نشو ازم / فقط ، آزاد باش ، مهم نیست که به چی اعتقاد داری


فانوس های من تو ما توی تاریکی

 

منتظر نباش که مرگت کی میاد / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

حتی اگه کسی سمت تو نمیاد / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

حتی اگه میبینی که کسی حرفتو نمیخواد / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

آه ...مثله من مثله خیلیا / آزاد باش مثله من مثله خیلیا


هر طور شده میگم

 

خوشی واسه من قـدّ ِ یه بیت آزادی بود / یه کمربند زیر شکم یه بازاری بود

که روشن کرد منو اینبار / که این زندگی دستای چرکیه منو میخواد

یعنی پول ، من بهش اعتقاد دارم / پس تو این دنیا نگو بهم اشتباست کارم

مهم ترین چیز واسم زنده بودنه / نمیتونم همش منتظر اتفاق باشم

کل دوران مدرسه همش امتحان دادم / ازم خواستن مثله بقیه با انضباط باشم

ولی من هیچوقت مثله همه نبودمو / حال نمیکنم که همرنگ اجتماع باشم

به چی اعتقاد داری ؟ به من ؟ / بگو به قلمم اعتقاد داری که من حرف بزنم از

هر چیزی که هست حتما نداره صرف واست / که گوش کنم به صدای قلبم

نه منتظر اجازم واسه حرفم / نه منتظر چراغ سبز واسه ی حرکت

چون من اعتقاد دارم ، به کارم / پس اعتقاد داره بهم هرکی منو درک کرد

مهم نیست که به چی اعتقاد داری / مهم نیست که به کی اعتماد داری

یا با فکر باز بساز زندگیتو / یا دهنتو ببندو زندگی کن

تعبیره رویا هام پای تو

 

منتظر نباش که مرگت کی میاد / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

حتی اگه کسی سمت تو نمیاد / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

حتی اگه میبینی که کسی حرفتو نمیخواد / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

آه ...مثله من مثله خیلیا / آزاد باش مثله من مثله خیلیا

آزاد باش مثله من مثله خیلیا


آزاد

 

نایت اسکین


نوشته شده در جمعه 92/1/30ساعت 12:50 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

خدایا یاریم کن
حاجی،خدا نزدیکه،اینجا آنلاین باهاته!!قاط زدم
الان همه میخورن ولی حرومش هم باز پاته!!مشکوکم
از همه مهم تر اینجا گرگ و برّه ای نیس
نه طلبه ای کجاست؟؟آخی ببین کُرک و پَرِت ریخت؟؟شوخی
آیینه ها دروغ میگن به من و باز دلم میگه
تو باز صاف برو بخند...هه
روی زمین دنبال چیزیم که توی دنیای من نیس
بازم آسمون ببار با من!!
حاجی بیخیاله اینجا، از اون ور چه خبر؟!باید فکر کرد
هنوز جنس مونث رو میپیچن و کفن؟؟
عشق چی بابا ننه ها کجا ن؟؟
شنیدم کمراشون خمیده بچه ها سوارن؟؟!گیج شدم
بلند ریش ها چطور؟؟هنوز سر پا أن!؟ هنوزترسیدم
گوی و میدون دستشونه بال و پر دارن!!آفرین
یه چند وقت پیش مملکت رنگی رنگی بودقاط زدم
سبز بود؟! چی بود؟!نمیدونم ، عجب جنگی بود...!گیج شدم
شنیدم کلّی کشته و زخمی دادیم...دلم شکست
که چی ؟؟؟!!! بگیم ما هم سبزی کاریم؟!؟!؟!؟!خیلی خنده‌دار
میگن خوشگلی جُرمه، بایستی هیقّی باشینکته بین
ما هر دو ور بودیم حاجی هیچی لاش نیس
ازین ور مونده و ازون ور رونده
یه چوب دو سر طلا که توش نمونده!!
جونی واسه ادامه بیراهه که تاالان زده
داداش اونی که ببینه بشینه... بیماره یه ذره!!اصلا!

 

نایت اسکین


نوشته شده در دوشنبه 91/12/7ساعت 10:13 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

سکوتی مبهم...!

سکوت سرشار از سخنان نا گفته است از حرکات نا کرده ،

اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده

 هیسسسس

............................................................................

فردای من خیلی وقته که گذشته ازش / آب شد و ریخت روی گونه های من

مثله دونه های برف / مهم نیست چی میشه بعدش / این مهمه که هنوز زندم

من همونم که بعد مرگش / همه میگن که هنوز زندست

من اشکامو به تو دادم / دیدم چشمت همه تو خوابنخوابم گرفت


قبر ساختم از اتاقم / نفسم حبس شد / بدنم سرد شد/ ولی روحمو گرم نگه داشتم رو اجاقم

من همیشه بازنده بودم روی کاغذ / ولی همیشه جلو رفتم توی راهم

این دنیا با من بد بود / تاسم عددش کم بود / هنوز نباختم این قمارو نه نه

آه جُرم بعده جُرم ، جنگ پشتِ جنگ / مرگ بعده زندگی ، زندگی بعده مرگ

من زنده موندم چون خبرِ خوب / واسه ی دشمنم مردن من بود

نه نرو وایسا ؛ از چی باید حرف زد یعنی چی؟/ با چی میشه فهمید فرقِ خوبو از بدگیج شدم

من یادم نرفته اونجایی رو که بودم / ولی باید فراموش کنم جایی رو که هستم

یه کوه عقده ، تو این قفس مرده ، که زندگیم جُرمه / بعده این شب تاریک نوبته صبحه

جُرم بعده جرم ، جنگ پشتِ جنگ / مرگ بعده زندگی ، زندگی بعده مرگ

من زنده موندم چون خبرِ خوب / واسه ی دشمنم مردنِ من بود بلبلبلو

 

نایت اسکین


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/2ساعت 5:42 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

هیــــچ بزرگ!!!

انجیر و چشمای من...
دیوونه کیه؟! عاقل کیه؟! جونور کامل کیه؟!
واسِطه نَیار به عِزّتت خُمارم ، حوصله ی هیچ کسی رو ندارم...
کُفر نمیگم ، سوال دارم ، یک تِرِیلی مَحال دارم...
تازه داره حالیم میشه چی کارم، میچَرخَمو میچَرخونم سیّاره ام
تازه دیدم حرفِ حسابت منم طلای نابِت منم،تازه دیدم که دل دارم بستمش
راه دیدم نرفته بود رفتمش، جَوونه ی نَشکُفته رو رَستَمِش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش...
جواب زنده بودنم مرگ نبود ، جونِ شما بود...؟؟!؟!
مُردنه من مُردنه یک برگ نبود ، تورو به خدا بود...؟؟!؟!
اون همه افسانه و اَفسون ولش!؟ این دل پُر خون ولش!؟
دلهره ی گم کردن گُداره مارون ولش!؟ تماشای پرنده ها بالای کارون ولش!؟
خیابونا سوت زدنا شِب شِبه بارون ولش...!؟
دیوونه کیه؟! عاقل کیه؟! جونور کامل کیه؟!
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست... دویدم ؛ چشم فرستادی برام تا ببینم که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟! کنار این جوبِ رَوون معناش چیه؟
این همه راز این همه رمز این همه سرّ و اسرار معما س؟
خدایا آوردی حِـیرونم کنی که چی بشه !!؟؟ نه والله...
مات و پریشونم کنی که چی بشه!!؟؟ نه بِللّه...
پریشونم نبودم...!؟ من حیرونت نبودم...!؟
تازه داشتم میفهمیدم که فهمِ من چقدر کمه...
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رُستَمه...
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه ، انجیر میخواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه...!!!
چشمای من آهن زنجیر شدن ، حلقه ای از حلقه ی زنجیر شدن...
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم ؛ چشم منو انجیرتو بنازم...!!
دیوونه کیه؟! عاقل کیه؟! جونور کامل کیه؟!
عاقل کـــــــــــــــــــــیه...؟؟؟؟؟؟؟مشکوکم


"استاد حسین پناهی"

 

نایت اسکین


نوشته شده در چهارشنبه 91/11/25ساعت 10:27 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

سلام بالاخره یه هفته گذشت و دوباره شایان و دوباره قلم و دوباره یه وبلاگ که درسته یه صفحه ی مجازی هستش و وجود خارجی نداره ولی حرفا و دردای زیادی توش نهفته س که فقط بعضیا میفهمن و درک میکنن نوشته های منو و بعضیا هم بهم میگن طرف بیکاره و ورداشته چند تا چرت پرت تو وبش نوشته تا چند تا دختر دور خودش جمع کنه و مخ بزنه... پس خواهشا اگه ازین جور فکرای این دسته ی دومی میکنین اصلا مطالبم رو نخونین چون نمیخوام وقت گرانبهاتون بخاطر چرت و پرت های من حیف بشه!!! برین به سایت هایی که آهنگشون:همه چی آرومه من چه قدر خوشبختم... هستش و بزرگترین غم و حرفشون اینه:آیفون 4 امروز تو بازار چنده و باباجونم گفته فردا آیفون 5 برام بخره... و باباجونم گفته همون روزی که گواهینامه بگیرم واسم BMW آخرین مدل میخره...!!! وقتتون رو با دلنوشته های من از دست ندین...
تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیامروز یه مطلبی نوشته م که یه هفته بود بهش فکر میکردم و از مهندس فخری اجازه گرفتم که این متن رو بذارم وبم علی رغم اینکه یه کم تنده و ممکنه واسم باعث واکنش از سوی بعضی جاها باشه ولی بازم نوشته م... چی کار کنم کلّه شق م!!! این متنم در مورد دخترای خاص هستش که زندگی خاص دارن و روزگار خاص دارن؛کاش همه ی آقایون پسرا این متنم رو بخونن...کاش این این نوشته م لااقل رفتارای یکی دو نفر رو  اصلاح کنه... البته در حدی نیستم که نصیحت کنم ولی نظراتم رو درمورد ارتباط دخترا نوشتم...

 

بخاطر یه شب سر پناه...بخاطر یه شب سر پناه...
تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیجریان از جایی شروع میشه که پارسال یکی از دوستام(دوست که چه عرض کنم...دشمنان پارسالم) بهم زنگ زد گفت بیا فلان جا یه سوپرایزی برات دارم که فکرتم نمیرسه،زود بیا؛منم که از مسابقه ی فوتبال نیمه نهایی لیگ نوجوانان تازه اومده بودم  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com و میخواستم دوش بگیرم،زود دوش گرفتم و آماده شدم واسه قرار با همون دوستم وقتی رسیدم سرقرار گفتم:پس کو سوپرایزت؟؟ گفت بیا دنبالم،منو برد به خونه ی یکی از دوستاش و دیدم یه دختری نسبتا خوشتیپ نشسته گوشه اتاق و یه جوریه انگار بغضی داره که میخواد بخنده به زور ولی نمیتونه؛از دوستام پرسیدم این کیه؟ گفتن:خوشگله؟از خیابونا مخ ش رو زدیم و واسه یه شب اجاره ایه... وقتی اینو گفت انگار دنیا رو سرم خراب شد! و زدم از خونه بیرون؛نمیگم پسر پیغمبرم و معصوم از گناهم ولی یه لحظه فرض کردم اگه خواهر خودم که پاره ی تنمه جای اون دختر بود چیکار میکردم؟؟؟ یهو گریه م گرفت  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com و تو راه هی فکر میکردم هی دلیل این کارای این دخترارو از خودم میپرسیدم به خودم میگفتم مگه اینا دیوونه ن که خود فروشی میکنن؟؟ مگه اینا خونواده ندارن که پشتشون وایسته و تکیه گاهشون باشه تو همین فکرا مستقیما اومدم خونه تا ساعت3 صبح فکر کردم و خوابم نبرد...  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com وقتی اون چشمای اون دختره اون بغضش یادم میوفتاد از خودم متنفر میشدم... ولی آیا اون دختر بد کاره از همون بدو تولد اینطوری بوده؟؟؟آیا اونم دلش میخواس خودشو به حراج بذاره؟؟؟ توی آغوشی بره که هیچ احساسی بهش نداره توی آغوشی بره که فقط تو ذهنش باشه :کی تموم میشه تا پولم رو بگیرم...؟! بخدا به پیر به پیغمبر به هرچی که از بچگی هی تو گوشتون خوندن و گفتین چشم قسم که هیشکی مادر زادی دزد نیس هیشکی مادر زادی بد کاره نیس؛این روزگار و زمونه و شرایط زندگیه که رحیم رو رجیم میکنه و رجیم رو رحیم!! فرق رجیم و رحیم فقط و فقط یه نقطه س ولی فاصله ی معناییشون اصلا قابل مقایسه نیس... درسته ما میگیم:اروپایی ها و آمریکایی ها کثافت و نجس هستن چون بدکارن ولی اینو نمیدونین که اونا واسه تک تک اون اشخاص که نمیخوام اون لغت رو تو وبم بیارم حتی شناسنامه و هویت تعیین کردن که مثلا این شخص فلان کارس پس ازین فرد انتظار دیگه ای نداشته باشین و هویتش معلومه؛ولی تو مملکت ایران که تاریخ و اسم و رسم ش رو تریلی نمیکشه نقش فلان کاره هارو زنان خانه دار ایفا میکنن چون جز این چاره ای واسه نون شبشون ندارن؛تو مملکتی که تو دانشگاه دخترا بخاطر نمره با کمال میل خودشون به استاد پیشنهاد میدن که باهاشون بخوابن!!!توی مملکتی که تا یه دختر خوشتیپ میاد از جلومون رد میشه دست و پاها شل میشه؛کاری ندارم که کار اون دختری که اومده بود خونه دوستم خلاف شرع هستش و گناهه چون من در حد نیستم که حکم بدم ولی اینو خوب میدونم که واسه ارتباط جنسی علاقه دو طرفه شرطه عشق دو طرفه شرطه ولی مردم ما طوری شدن که این ور نماز میخونن و واسه حسین سینه میزنن و اون ور حتی به اطرافیان و فامیلاشون رحم نمیکنن!! بخدا حسین نمیخواد که تو بری فلان غلط رو بکنی و بعدش بری غسل کنی و بعد بری واسش نوحه بخونی؛حسین یه دل پاک میخواد یه آزاده میخواد نه اینکه یه هوس باز باشی؛حتما تا حال اون داستان های خانوادگی...........خوندین؛شک نکنید اکثرشون یا بهتره بگم همشون دروغه،یعنی طرف انقد خنگه که فلان کار رو بکنه و بیاد تو کتاب یا تو سایت اونم به اسم خودش بنویسه؟؟؟؟ پس اینا همش یه بازیه یه بازی که افکار منو تو رو تصرف کنن،یعنی نمیشه این کانال های ماهواره ای که تو مسیر سیروس هستش رو فیلتر کنن؟؟؟ چرا نمیشه! ولی همش یه بازیه یه بازی که منو تو توی هوس هامون غرق بشیم یه بازی که منو تو دست به قلم نشیم؛یه بازی که منو تو سرمون به خودمون گرم بشه و فرهنگ مردم مون رو نسازیم...!!! کافیه یه بار تو تهران ساعت های اول صبح برین طرفای درکه ببنین چه خبراس!!! دخترای فراری بخاطر یه سر پناه بخاطر یه لقمه نون همراه پسرایی میگردن و سیگار به دهن میگن میخندن تا واسه یه لحظه هم که شده کتک های پدر فریاد های مادر از فکرشون دور بشه؛دخترانی که هر یک بخاطر مسئله ای از خونه زدن بیرون مثلا یکی موسیقی میزده و خونوادش گفتن:حرامه ... اونم مجبور شده بخاطر موسیقی که علاقه ش بوده اسیر خیابونا بشه!!! ای کاش درد ما موسیقی بود... هه حرام!! اتفاقا این موسیقی هستش که این مردم رو سر پا نگه داشته این موسیقی هستش که قلب های خرد شده رو تیکه تیکه جوش داده به هم... پس سعی کن ازین بازی سر بلند بیرون بیا؛طبق معمول کاری ندارم که این کار گناهه کبیره س ولی به هویت خودمون به انسانیت خودمون به ذره ذره وجود خودمون ارزش قائل باشیم و جسم و روح مون رو در اختیار هر کس و نا کسی نذاریم...درسته همه بد ن ،ولی تو خوب باش؛درسته همه هوس بازن،تو قلم به دست باش؛نزدیک خدا بشین و عبادت کنین ولی تا کی باید نماز بخونین تا مانع گناه و غسل کردن ها بشه؟؟؟ نماز رو بخاطر خود خدا خونین نه به خاطر دور ماندن از هوس چون خیلی ها بوده که نماز پرده ای مانع بوده برای دیده شدن کثافت کاری هاش؛سعی کن تو اگه نماز هم نمیخونی؛لااقل گناه نکن... از بچگی تو گوشمون خوندن ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه س ولی خداییش چند بار به این جمله عمل کردین؟؟؟؟دیگه وقتشه به خودمون بیایم؛اگه قلم به دست باشی شک نکن به خدا نزدیک میشی؛ تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com حتی اگه نماز هم نخونی... چون تو نماز میخونی تا خودت رو آخرت خودت رو فقط سعادتمند کنی ولی اگه قلم ورداری و حتی یه جمله هم واسه کشورت بنویسی بخدا اجرش بیشتره چون میخوای چندین میلیون نفر رو به سعادت برسونی... پس یادمون باشه به اون دخترا هرگز واژه ج....... رو استفاده نکنیم و اگه این جور دخترا به گیرتون خورد با پول و پناه و حال دادن به این دخترا صورت مسئله رو پاک نکنین بلکه برین ریشه یابی کنین... و سراغ خونوادش برین؛مدام با خودتون تکرار کنین : هیچ دختری از بدو تولد بد کاره نیست بلکه بعضـــــــــــی افراد و بعـضــــــــــی اشخاص هستند که شرایط رو طوری میکنن که برّه ها هم مثل خودشون گرگ بشن!!!
ولی تا کی...؟!

تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی
وصیـتـنـامه ی چـارلی چـاپـلـیـن به دخـتـرش:عشق را با هم آغوشی اشتباه نگیر،هیچ مردی در تخت خواب نامهربان نیست...پس یادت باشد هر آغوشی ارزش عشق ندارد...و در زندگی سعی کن با عشق به آغوش برسی نه اینکه با آغوش به عشق رسیده باشی...!

نایت اسکین


نوشته شده در جمعه 91/10/29ساعت 4:1 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

سکوتی مبهم...!

 

بی گمان زیباست آزادے ولی من چون قنارے

                                   دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم

در همین ویرانه خواهم ماند از خاک سیاهش

                                   شعر هایم را به آبی هاے دنیا میرسانـــــــم

 

سلام هم بندی های عزیزم!!! امیدوارم مقدار بد بودن حالتون کم باشه...!
این نوشته ی امروزم میتونم بگم بهترین و صادقانه ترین دلنوشته ی سالهای عمرم هستش
طبق معمول با چشمانی پر از اشک و بغضی مبهم دارم مینویسم.البته این مطلبم برخلاف
مطالب قبلی م کتابی نوشته شده و یکم رسمی هستش آخه میخوام تبدیل به یه مقاله ش کنم
و گسترده ترش کنم و به چاپ برسونم... اگه حتی باهام دشمنی هم دارین خواهش میکنم
این متن رو کامل بخونین؛قسم میخورم پشیمون نشین به گذاشتن وقتتون... یا حـــــــــق

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

تورا به چه جُرمی میسوزانند رفیق؟؟؟؟
-به جرم ارادت به هدفم
پس تکلیف خون اون همه آدم چه میشود؟؟؟ پس تکلیف هدفت چه میشود؟؟؟
-من میسوزم تا تشنه شوم،من میسوزم تا برانگیخته شوم،من میسوزم تا پاک شوم

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

تلخ ترین بیدارے...(نوشتهے خودم)

از چه میترسید ای محکومین در این دوزخ؟! میترسید شمارا بکُشند؟؟ گهی سعادت ازین ذلّت و نکبت و دوزخ رها میشوید و به سوی ملکوت خدا میروید،کشته شدن در راه خدا سعادتی است که نصیب و قسمت کسی نمیشود،خواست مُقَربیّن است،خواست نورچشمی های خداست ؛همان طور که خداوند میفرماید:هرکسی را که مرا دوس داشته باشد،اورا میکشند؛و هرکه را بکشند، خود خون بهای اویم؛اجر کسی که در راه خدا کشته میشود،پیوستنه به خداست؛هرکه کشته شد خوشا به سعادتش... به دیدار معشوق شتافت و خودش را به خدا رساند؛ما بدبخت بی چاره هاییم که زنده به عبرت روزگاریم؛ جا خوش کرده ایم در این دوزخ... محشوریم با حشرات!!! در سیاه چالی تاریک و نمور ، باز ماندیم از سیر و سیاحت در خُلد بَرین؛در جنّت المأوا،بشکنید این دروازه هارا که حائل شده بین شما و رهایی تان است؛بخدا قسم حیات شما در مرگ شماست...رهایی...آری؛من به عشق تحقّق این رویا زنده ام...ولی راه رسیدن به یارمان پر پیچ و خم است و این دخمه آغاز راه است...دعا کن در چم و خم ها و دالان های تو در تو و فریبنده اش گم نشویم،ولی خیالت راحت باشد گم نمیشویم،به آسمان که نگاه کنیم ستاره ی راهنما را میبینیم؛ولی حواسمان باشد ممکن است جلوپایمان چاه باشد و آسمان ابری ؛خیلی ها سر به آسمان داشتند و در چاه افتادند،آنجا چه خاکی بر سرمان کنیم... ولی دل بد نکن یادم رفته بود که ماهم نا بلد راه نیستیم و هدف والایمان نشانه ی راهمان است...؛من دیوانه ام؟؟؟من حرفایی میزنم که مردم میگویند بیهوده و دروغ است،مرا دیوانه میخوانند،دلم میخواهد اسرار هدف را آشکار نکنم ولی دست خودم نیست،عشق به هدف،مجنون و رسوایم کرده... همانطور که حسین میفرماید:تا مردم باور نکنند دیوانه ای،ایمان به هدفت کامل نیست...! من عاشقم؟؟؟ ظاهرم که این را نشان میدهد و در دلم آشوبی است که صبر أیّوب داند،قسم به خالق خورشید و ماه و ستارگان،قسم به خالق زمین و دریاهای خروشان،قسم به نازل کننده ی باران که آمده ام در حمایت از این هدف بزرگ ،جان شیرینم را معامله کنم...البته من تنها گمگشته ی این راه و این عشق و این هدف نیستم،بزرگان و مصمم تر از من زیاد بوده که در این راه گم شده اند،همه ی ما در معرض لغزشیم...شیطان در ماموریت همین کار است و تیغ بُرّایی هم دارد،دل پر خونی دارد شیطان از دست کسانی که بر اثر لغزش،ایمانشان محکم تر میشود؛مراقب فریب شیطان باید باشم،من به کار بزرگی مبعوث میشوم و دیوان را از کام شیرینشان پایین میکشانم...ولی باید در آن لحظه از چاه زیر پایم غافل نباشم؛ممکن است از هدف والایم دورم کند و به اعماق دوزخ برگرداندم...به خدا قسم به این دیوان امان نخواهم داد حتی روزی هزاران بار توبه کنند... باید از هم جدا شویم رفیق،تو برو و من اینجا خواهم ماند...باید آنقدر بمانم تا خدا بر من رحم کند و لایق وصال به این هدف باشم؛ای رفیق من به این تنهایی محتاجم،کمکم کن...برو...آنقدر برای رسیدن به هدف تلاش کردم ولی خدا با من قهر کرده مرا به حال خودم رها کرده... برو... چرا نمیفهمی...!؟ تو رفیقِ آدمی هستی که دیوانه و عاشق است...برو رفیق خطر دارد برایت بامن همراه شدن...برو؛وصال به هدف دلی پاک و شوریده و عاشق میخواهد...برو... ای خدای راستگویان،تا نمرده ام مرا به مرادم برسان... درد هجران بد دردیه...درد تنهایی میان 70 میلیون جاه طلب... خدایا من تنهایم در این دوزخی که فقط مرگ به مساوات تقسیم میشود همچون تو که در انبوه آفریده های رنگارنگ ات تنهایی...تو قلب بیگانه را میشناسی،که خود،در سرزمین وجود بیگانه بوده یی؛خدایا تنهایم،کسی را برایم بیافرین،تا در او بیارام ام...دردم ،درد بی کسی بود و هست... خدا تنهایم ولی هنوزم دستی را که قلم دارد را قلم نکرده اند پس خواهم تاخت و خواهم نوشت و خواهم گفت،تا زمانی که دستم قلم کنند و دهانم را بدوزند... ولی باز نمی توانند افکارم را تصرّف کنند،شاید جسمم محدود و زمین گیر شود ولی اهداف و افکارم همیشه زنده اند و زنده خواهند ماند

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 

نایت اسکین


نوشته شده در جمعه 91/10/22ساعت 6:36 عصر توسط mohammadshayan1 نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      

Design By : Pichak